
هوش و خلاقیت
هوش و خلاقیت «این مطلب چکیدهای از سخنرانی استاد سلطانی است.» قبل از اینکه به مبحث خلاقیت بپردازیم ببینیم ذهن فعال یا ذهن باز چه است: ذهن فعال- تجربه - کشف، پردازش، ابداع - احساس خوشایند کشف یعنی نگاه تازه، دریافت، دیدن است. کشف و دیدن مهمترین بخش ذهن است. منظور از دیدن، دیدن با چشم نیست بلکه یک نوع مشاهده، مکاشفه و شهود است. بعد از کشف پردازش است؛ کار ذهن در کل پردازش است. پردازش در ذهن انجام میشود و از طریق یادگیری تقویت میشود. پردازش، هوش و تفکر چهار مرحله دارد که خیلی مهم است؛ اولین مرحله از پایین شروع می شود: اولین مرحله دورهی حسی حرکتی و تحریک است و اولین پایه در این دو سال ساخته میشود، تولد تا دو سال دوره تحریک سلولهای عصبی مغز، برنامه ریزی و اتصال...
هوش و خلاقیت
«این مطلب چکیدهای از سخنرانی استاد سلطانی است.»
قبل از اینکه به مبحث خلاقیت بپردازیم ببینیم ذهن فعال یا ذهن باز چه است:
ذهن فعال- تجربه – کشف، پردازش، ابداع – احساس خوشایند
کشف یعنی نگاه تازه، دریافت، دیدن است. کشف و دیدن مهمترین بخش ذهن است. منظور از دیدن، دیدن با چشم نیست بلکه یک نوع مشاهده، مکاشفه و شهود است. بعد از کشف پردازش است؛ کار ذهن در کل پردازش است. پردازش در ذهن انجام میشود و از طریق یادگیری تقویت میشود. پردازش، هوش و تفکر چهار مرحله دارد که خیلی مهم است؛ اولین مرحله از پایین شروع می شود:
- اولین مرحله دورهی حسی حرکتی و تحریک است و اولین پایه در این دو سال ساخته میشود، تولد تا دو سال دوره تحریک سلولهای عصبی مغز، برنامه ریزی و اتصال این سلولها به هم است.
- دورهی بعد 2 تا 6 سال دورهی ادراك است. شبکهی عصبی مغز رشد کرده و با شنیدن نام هر پدیده شکل آن در ذهن مجسم میشود. در این مرحله تجسم و تخیل و حافظه شکل میگیرند. در دورهی ادراك مهارتهای فکری و ذهنی شروع میشود و آرام آرام تواناییهای ذهنی بالفعل میشوند. مثل حافظه، تجسم، تخیل، دسته بندی، ترتیب منطقی و درك مفاهیم آغاز میشوند. مثل مفاهیم ریاضی: پر و خالی، بلند و کوتاه.
نوجوانی داشتیم که در مقطع سوم راهنمایی در اثر مردودیهای زیاد ترك تحصیلکرد با یک معلم ریاضی روی او تحقیقکردیم و متوجه شدیم که همهی دروس او خوب است و فقط در ریاضی مشکل دارد با بررسیها متوجه شدیم که مفهوم کوچکتر و بزرگتر را از دوران مهدکودك، درك نکرده و فقط آن را حفظ کرده است.
- اگر در این دوره کودکان مفاهیم منطقی و ریاضی را درك نکنند و فقط حفظ کنند ذهن آنها تبدیل به ذهن منفعل و محفوظات خواهد شد. و بعد در دوران تحصیل به مشکل برخواهند خورد.یکی از دلایل افت بالای تحصیلی کودکان در دوران راهنمایی و دبیرستان این است که این آنها دوره ادراك را به خوبی نگذراندهاند و مفاهیم ریاضی و علوم مثل پر و خالی و زبر و نرم و سرد و گرم و … را درك نکرده اند.
- دورهی سوم 6 تا 12 سال دوره عملیاتی، یعنی عملیات ذهنی انجام می شود؛ درك انتزاعی شروع میشود و ذهن به انجام عملیات ذهنی مشغول خواهد شد.کودکان قدرت خواندن و نوشتن پیداکرده و توانایی شناسایی سمبل اعداد و سمبل حروف را پیدا می کند.
- دورهی چهارم، دورهی درك مفاهیم انتزاعی است. مفاهیم انتزاعی یعنی مفاهیمی که با حواس پنجگانه درك نمیشوند. یاد دادن در حقیقت از 12 سالگی شروع میشود و در سیستمهای جدید آموزشی از 10 سالگی شروع میکنند. تا قبل از 10 سالگی تماماً یادگیری است. اگر یادگیری درست انجام نشود، یاد دادن فایدهای نخواهد داشت و فقط باعث آزار کودك خواهد شد. یاد دادن یا آموزش از دوره چهارم شروع میشود و در این دوره میتوانیم مفاهیم عینی را با کلام منتقل کنیم.
پس از دوره عملیاتی به بعد تا آخرعمر ما میتوانیم تولیدات دیگران را به عنوان ماده اولیه و از طریق دیدن و پیدا کردن نکتهها در آنها پردازش کنیم و در نهایت نتیجه کار خودمان را داشته باشیم. چون تک تک ما متفاوت و منحصر به فرد هستیم؛ اگر قرار باشه که عیناً تئوریها را در زندگی پیاده کنیم به بن بست خواهیم خورد؛ کاری که الآنه خیلی از والدین انجام میدهند و به مشکل برمیخورند. والدین امروزی چندین کتاب خوانده هر کدام هم متضاد دیگری و هر کدام با یک نظریهی متفاوت و حال میخواهند به تئوریهایی که آموختهاند عمل کنند، اما نمیدانند که به کدام آنها باید استناد کنند. پس قرار نیست که همه چیز را تجربه کنیم بلکه قرار است که درك انتزاعی پیدا کنیم.
ما هنر را خوب درك نمیکنیم، در یک برنامهای در جنگلهای بابل یک استاد موسیقی میگفتند که به سمفونی هستی توجه کنید! ولی هیچ کس متوجه نشد که منظور ایشان چیه! گفتند به صدای تک تک برگها گوش کنید این سمفونی هستی است.
ما باید برای خودمان روشن کنیم که کودک تیزهوش میخواهیم یا کودک توانا ؟ کودکی که بگوید نمیدانم باید بپرسم بچه تیزهوشی نیست.و ما دلمان میخواهد که فرزندمان تیزهوش بوده و فوری به همه سوالها پاسخ بدهد.
از هوش و ذهن بیرون میآییم و خلاقیت را شروع میکنیم. خلاقیت با هوش متفاوت است، حتی مرکز آنها در مغز هم متفاوت است. مرکز هوش نیمکره چپ و مرکز خلاقیت نیمکره راست است. کشف و پردازش کار هوش هست و ابداع کار خلاقیت است. پس خلاقیت یعنی تولید.
هوش مهارت پردازش است و خلاقیت قدرت تولید است.
ممکن است که ما مهارت پردازش را به دست نیاوریم ولی همه ما قدرت تولید را داریم . انسان باهوش به دنیا نمیآید ولی خلاق به دنیا میآید و خلاقیت را همه انسانها دارا هستند.هوش و خلاقیت لازم و ملزوم هستند هرکدام بدون دیگری ناقص است.
هوش و خلاقیت با هم چهار نوع ترکیب میسازند:
- خلاقیت و هوش هر دو پایین
- خلاقیت بالا، هوش پایین
- هوش بالا، خلاقیت پایین
- خلاقیت و هوش هردو بالا
تعریف خلاقیت
یک ماژیک را در نظر بگیرید، آن را به یک فرد باهوش نشان میدهیم با فرض این که تا به حال ماژیک ندیده است فکرمیکنید اولین سؤالی که بپرسد چیست؟ این چیه!؟ جواب: ماژیکه. به چه دردی می خوره؟ جواب : نوشتن. از این به بعد دیگر سؤالهای کودک باهوش حول محور نوشتن خواهد بود و تمام اطلاعات در زمینه نوشتن و ماژیک را جمعآوری و طبقهبندی میکند و هر لحظه به روزترین اطلاعات را درمورد آن میدهد .
حال یک فرد خلاق همه این پرسش ها را پرسیده و این فرآیند را هم انجام خواهد داد ولی یک سؤال دیگر هم اضافه میپرسد که این ماژیک غیر از نوشتن به چه کار دیگری میآید؟! پرت کردن، اهرم، سوت زدن با در آن، اندازه گیری، خط کشیدن، اشاره کردن، لای درب پنجره گذاشتن تا بسته نشود، ضربه زدن، چای هم زدن … وقتی ماژیک را مثال زدم فکر میکردید این همه کار غیر از نوشتن با آن بتوان انجام داد. ذهن خلاق این گونه عمل میکند و در یک عبارت ذهن خلاق یعنی پیدا کردن چند مصرف برای یک شیء واحد. در صورتی که از نظر ما بزرگترها هر چیزی فقط استفاده خاص خودش را دارد.
گفتیم هوش اطلاعات را انباشت میکند و خلاقیت اطلاعات را بهم میریزد تا به ابداع برسد، با این ماژیک چگونه میتوان به محیط زیست کمک کرد چگونه میتوان با آن تجارت کرد، چگونه میتوان به دانش کمک کرد و غیره. خلاقیت یعنی رفتن به دنیای ناشناختهها.
زندگی یعنی حرکت، رشد یعنی حرکت، این حرکت یک امتداد دارد. مسیر حرکت ما ناشناخته است و اکثر انسانها ترجیح میدهند که حرکت نکنند و فقط دور خودشان بچرخند چون وقتی مسیر ناشناخته است اگر احساس امنیت نداشته باشیم، میترسیم؛ ترس همیشه مانع حرکت است. خلاقیت یعنی سفر به ناشناختهها و یکی از موانع خلاقیت ترس است ما ترجیح میدهیم که دنبال نوآوری و ابداع نباشیم، کشف نکنیم. ما نمی توانیم کشف و پردازش و ابداع را از هم جدا کنیم، یک ذهن فعال در نهایت یک ذهن خلاق است.
خلاقیت یعنی رفتن به ناشناختهها یعنی قدرت ریسک، یعنی کشف و پردازش و ابداع. خلاقیت یعنی ساختن الگو. انسان خلاق الگو میسازد و انسان باهوش از الگو پیروی میکند. انسان خلاق راه را برای رشد انسانهای دیگر باز میکند. هر چه قدر بشریت رشد کرده است، این رشد مدیون انسانهای خلاق و بزرگ است.
خلاقیت یعنی قدرت حل مسئله، یعنی پیدا کردن چند راه حل برای یک مسئله. اغلب ما وقتی یک راه حل به بنبست میرسد تسلیم میشویم، راه حل دیگری نداریم در حالی که انسان خلاق هیچ وقت در بن بست نمیماند یا آن را باز میکند یا یک راه جدید میسازد.
خلاقیت از سه عامل تشکیل شده است اگر ما خلاقیت را یک مثلث فرض کنیم سه ضلع دارد:
-
مهارت فکری- انگیزه خلاق- مهارت خلاق
- مهارت فکری همان پردازش است که در موردش صحبت کردیم.
- انگیزه خلاق جزء استعدادها است و در همه انسانها وجود دارد. خلاقیت و قدرت آفرینش را همه انسانها دارا هستند. فقط باید شکوفا شود و سن شکوفا شدن آن بین 4 تا 5 سالگی است. اگر ساختار هوش درست شکل بگیرد از اواسط دوره ادراك، خلاقیت شروع میشود.
- مهارتهای خلاق نیز اکتسابی است و باید یاد گرفته شود. مثل مهارت فکری که یادگرفتنی است. اولین مهارت خلاق که باید یاد گرفته شود، تحریک و ادراك قوی حواس است یعنی حواس پنج گانه باید قوی شود. این حواس در دورهی تحریک و ادراك و به کمک بازی تقویت میشود. کودکان در بازی باید از حواس پنج گانهشان استفاده کنند. برای نوزاد دو مسئله خیلی اهمیت دارد یک امنیت نوزاد و دوم تحریک حواس پنج گانه. بچهها باید در بازیهای دوران تحریک و ادراك، هم تحریک و هم درك حواس پنج گانه را پیدا کنند.
به عنوان خلاصه مطلب خلاقیت یعنی تبدیل ذهنیت به عینیت .کودکان باید در 6 سال اول یاد بگیرند که آن چه در ذهن دارند را تبدیل به عینیت کنند. مغز یک کودك زیر 6 سال مثل یک دانشمند عمل میکند. و تمامی کودکان دنیا نابغه هستند.
چگونه میتوان یک کودک خلاق پرورش داد؟
ارسال دیدگاه